محل تبلیغات شما

* اندوه شبیه کنده‌ی درختان روی قلبم سنگینی می‌کند . 

* آتش بیافتد در این هیزم‌های خشکی که در قلبم تلنبار کرده‌ام؛ ته‌سیگاری بیاندازی در این احساسات روی‌ هم افتاده، دست‌ها و قلبت داغ خواهد افتاد .


* شبیه سیب سرخی که روی شاخه‌ها برق می‌زند و در نهایت پرت می‌شود در سبدی کنار بقیه‌ی سیب‌های لک‌دار و زده . خودم را می‌گویم .

برف در کاتماندو ...

هیولای تصویر کش ...

نبرد با ناامیدی ...

روی ,آتش ,* ,قلبم ,شبیه ,افتاد ,در این ,و در ,برق می‌زند ,می‌زند و ,در نهایت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها