* من آدمِ شرّه کردنم . فورانِ کلماتِ خام و غریزی .
* طغیان نکردنم یعنی خودویرانگری .
* باید همه چیز را در کاملترین و تندترین شکل ممکن بیان کنم تا زنده بمانم . و گرنه میشوم یک تکه چوب، میخی به دیوار . کرهی ماسیده بر کارد .
* زندگی یعنی همین . دست فروبردن در کندو و چنگ زدن در موم عسل . وقتی زنبورها دور سرت پرواز میکنند .
* اگر نباشد و نشود، میشوم جسد . میشوم عروسکی بیقلب .
میشوم ,* ,کندو ,یعنی , * ,بیقلب ,چنگ زدن ,و چنگ ,کندو و ,زدن در ,در موم
درباره این سایت