محل تبلیغات شما

* سنجه‌ی من برای هر چیزی مرگ است . آدم‌ها را می‌گذارم کنار مرگ و خوب نگاه می‌کنم . وزن هر طرف بالاتر رفت، همان‌ور کج می‌شوم . 

* من تبحر خاصی در کشتن آدم‌ها در سرم دارم . 

* پدرم وقتی بیست سالم بود مرد . اما من او را در همان کودکی کشته بودم . نه می‌دیدمش . نه احوالش برایم مهم بود . حضورش فقط روح مزاحمی بود که در زندگی‌ام خواب گردی می‌کرد . 

* اسمم را این روزها باید بگذارند هیولای تصویر کش . 

برف در کاتماندو ...

هیولای تصویر کش ...

نبرد با ناامیدی ...

 * ,تصویر ,کش ,هیولای ,آدم‌ها ,روح ,تصویر کش ,هیولای تصویر ,احوالش برایم ,نه احوالش ,می‌دیدمش نه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مديريت نوین و اسلامي