* قرنها پیش بود طبیبی میآمد بر بالینم و میگفت: نگذار قلب کوچکت اینقدر تند بزند .
* من هم میگفتم: برش دار ببر . بسپرش به ظریفدستی که با دقت بشکافدش و آن مرواریدهای براق را بیرون بکشد و به رشته درآورد .
* مرواریدهای قلبم که هرگاه به کسی بخشیدمش، یا تفاش کرد یا انداختنش جایی بی اهمیت .
* او پسزننده است . او حتی از باد مخالفی که به بادبان میوزد هم پسزنندهتر است .
* ,مرواریدهای ,هم ,انداختنش ,بی ,اهمیت ,جایی بی ,انداختنش جایی ,یا انداختنش ,کرد یا ,بی اهمیت
درباره این سایت